خُنیاگر محزون / برای عارف جعفری و شعر و ترانه‌های دل‌تنگش

محمدصادق دهقان

ما را به نگاه‌ خسته‌‌ی‌مان ببخش؛

که زیبنده‌ی مهر تو نیست

ما را به قلب شکسته‌ی‌مان ببخش؛

که ستاینده‌ی شعر تو نیست.

گاه آن است تا نغمه‌ای دیگر سر کنی

و بر این مردم بیاشوبی

که هنوز حنجره‌ات را بسته می‌خواهند

بر این دیوسیرتانی که دریوزگی مُحتَسِب را خوش‌تر دارند.

در این دایره‌ی منحوس درآویز

که تقدیر ما را چنین زبون نوشته است

و آنان‌ که خود‌خواسته، آن را تقریر می‌کنند.

«نکیسا»ی محزون شهرم! (1)

آوازهای باستانی مادرم را آتش بزن

و گل‌بانوی رؤیایم را از خواب برگیر؛

که دیر پاییده است سنگینی شب

در غریو مستانه‌ی غوکان

و دل‌تنگی حنجره‌های تنها

در کوچه‌ـ‌شهرهای لعبت‌زده.

من عاشق از نو سرودنم

مرا از نو بِسُرای.

1)       موسیقی‌دان، رامشی، چنگ‌نواز و آوازخوان دوره ساسانی است که نظامی گنجوی در «خسرو و شیرین» و به پیروی او، امیر خسرو دهلوی در «شیرین و خسرو» از او یاد کرده‌اند.

24/7/1391

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن