ابراهیم اکبری دیزگاه:تقسیم رمان فارسی به رمان افغانستان و ایران حقیقی نیست

ابراهیم اکبری دیزگاه، از داستان¬نویسان همزبان ایرانی منتقد بعدی بود که پیرامون گاوهای برنزی صحبت¬های خود را ارائه کرد. اکبری دیزگاه صاحب چندین مجموعه شعر، داستان و رمان «نظیر چشم-هایش گریان»، «دست¬هایش خونی»، رمان «برکت» و رمان «شاه¬کشی» است.
اکبری دیزگاه، ادبیات افغانستان را چه در شعر و چه در داستان، جدای از ادبیات ایران ندانست و گفت: نامیده شدن رمان فارسی به رمان افغانستان و رمان ایران، به خاطر مرزهای خیالی است که سیاسی¬ها کشیده¬اند. ادبیات افغانستان جزئی از زبان فارسی است که در طول سال¬ها رشد کرده است و اکنون که در مورد رمان سلطان¬زاده صحبت می¬کنیم؛ درباره¬ی رمان فارسی صحبت می¬کنیم.
اکبری دیزگاه به سیر داستان¬نویسی در افغانستان اشاره کرد و نیز روایت¬هایی که خارجی¬ها از جمله ایرانیان از افغانستان کرده¬اند.
دیزگاه گفت: در رمان «گاوهای برنزی» سلطان¬زاده، افغانستانی دیگر ساخته است. نویسنده¬ی رمان «شاه-کشی» گفت: یکی از مسائل مورد دغدغه¬ی سلطان¬زاده اسطوره¬ها هستند و برای تعریف داستان خود، قصه را واکاوی می¬کند. شروع رمان گاوهای برنزی روایتی شیعی است که ظاهرا از حضرت امام محمدباقر است که نویسنده به زیبایی آن را به متن داستان از اول تا آخر ارتباط داده است.
دیزگاه صحنه¬ی شروع داستان را ستود و آن را بسیار قدرتمند دانست. دیزگاه گفت: این کتاب، دو مادر دیگر هم دارد. مسخ کافکا و رمان کوری روژه ساراماگو. اشاره شد که سلطان زاده از اسطوره¬ها استفاده می¬کند. در «سفر خروج» از اسطوره¬ی موسی استفاده می¬کند و در اینجا قومی مذهبی که گاوهایی به این¬ها حمله می¬کند و از عنصری به نام سمساره یا تناسخ. مفهومی که هندویی است.
زنی که همسرش را گم کرده است. همسری که نویسنده¬ی تئاتر است و این زن هر چه دنبال همسرش می¬گردد بیشتر خودش را گم می¬کند. در ادامه هم فرزند و هم دخترش را از دست می¬دهد و فضایی کافکایی به معنای محاکمه¬اش شکل می¬گیرد. از سویی دیگر حاکمیت گاوها را می¬کشد و هر کسی که خون این گاوها می¬خورد، مسخ می¬شود و تبدیل به گاو می¬شود. در ادامه، نخست وزیر هم تبدیل به یک خوک شده است. این یک استفاده¬ی دقیق از اسطوره¬ها است که داستان¬نویس متفکر و حرفه¬ای، طوری آن را نوشته است که با متون قبلی به گفت¬وگو می¬نشیند. این رمان، هم با متون اسلامی، هم با روایت-های اصیل غربی گفت¬وگو می¬کند. سلطان¬زاده داستان¬نویسی متفکر است که در روایت داستانی¬اش به خلاف داستان¬های معمول مهاجرت، ناله و گریه نکرده است. بلکه سلطان¬زاده از این مرحله گذشته است و شورش کرده است. گویا او با کمک گرفتن از اسطوره ها، قدرت و پتانسیل نهفته¬ی فرهنگ خودش را به رخ جهانیان می¬کشد. ما شاید مهاجرت بکنیم و شکست بخوریم و وطن¬مان را از دست بدهیم ولی روح خستگی¬ناپذیر ما همچنان پابرجاست. این مفهومی است که تا اخر رمان ما می¬بینیم.
هر چند در ابتدا خاستگاه داستان¬های سلطان زاده از محفل گلشیری¬هاست – جایی که ادعا دارند برای ما چه گفتن مهم نیست و هر چه داریم، چگونه گفتن است- ولی در رمان نوشتن با آنها هم¬نوا نیست. رمان-های خود را بسیار سر راست روایت می¬کند و به جای بازی با فرم، قصه تعریف می¬کند. سادگی در روایت رمان سلطان¬زاده، مخاطب معمولی را هم قادر می¬کند با آن ارتباط برقرار کند.
روایت خونسردانه¬ی نویسنده در این رمان بسیار قابل توجه است. به طور مثال در ص 114 تظاهراتی صورت می¬گیرد. تظاهراتی که زن¬ها آغاز می¬کنند. سربازها دخترها را تهدید می¬کنند ولی دختری سینه-اش را عریان می¬کند و می¬گوید: آتش کن. اینجا سربازی شروع می¬کند به گریه کردن. نویسنده بسیار خونسرد و بدون احساساتی شدن روایت را ادامه می¬دهد. در این رمان هیچ کس اسم ندارد. همه عناوین هستند. کاری که کافکا در محاکمه اش کرده است. انسان¬ها در «گاوهای برنزی» نماد و نشانه هستند. نماینده¬ی همه¬ی کسانی که در آن سرزمین زندگی می¬کنند. رمان به شدت سیاسی است. شاید اگر بخواهیم در بین رمان¬های فارسی ده رمان سیاسی روی این میز بگذاریم، یکی¬شان گاوهای برنزی است و بر اساس گفتمان¬های سیاسی می¬شود این را تحلیل کرد.
حضور دین در این رمان هم می¬تواند بُعد شعائری، هم بُعد شریعت محور، هم بُعد اخلاقی و اجتماعی داشته باشد. افراد ضد دین در این رمان حتی به دین افراد دین¬دار استناد می¬کنند. نکته¬ی قابل توجه این است که نویسنده هیچ گونه موضع¬گیری ندارد. تز و آنتی¬تز که به یک سنتز می¬رسد و حاصل آن یک رمان چندصدایی که ادیان در آن حضور و ظهور دارند.

یک نظر

  1. درود بر شما و سپاس برای تعهد و تلاشتان برای خدمت به ادبیات پارسی! همانگونه که خود نیز کاملا آگاه هستید، ادبیات پارسی مرزی به پهنای تاریخ چندهزارساله‌ دارد که گاه جهل و کمسوادی دلیل پدید آمدن سوئتفاهم هایی نیز در اندیشه ی نسل‌ها شده است. ادبیات، مختص به انسان و آدمی ست و نه گروهی محدود و خاص! کسی نمی‌تواند آن را در چهارچوب حماقت ها زندانی کند. که اگر کند، به مردم آن گوشه خیانت (ناخواسته) کرده است. بیایید برای رشد و سربلندی زبان پارسی که متشکل از پشتو، دری، هزارکی، فارسی تاجیکی و…است همت کنیم و ابتدا افکار و ذهنمان را آزاد از جریان های قومی و سیاسی و کنیم… درود بر شرفتان که برای زبان فارسی می دمد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن