محمدحسین فیاض در «بهارانه ای با یاران همدل»: ادبیات عدالت خواهانه زمان و مکان نمی شناسد
روابط عمومی خانه ادبیات افغانستان: در نشست ادبی «بهارانه ای با یاران همدل» که به مناسبت حضور شاعران و نویسندگان میهن از جمله علی موسوی، نذیراحمد بهراد و مرتضا برلاس در خانه ادبیات افغانستان برگزار شد، محمدحسین فیاض و حکیم علی پور درباره ادبیات افغانستان و کتاب «کارته هیچ» سروده برلاس سخن گفتند.
در این نشست که با شعرخوانی شاعران مقیم تهران و شاعران مسافر از میهن آغاز شد، محمدحسین فیاض، مدیر آموزش و پژوهش خانه ادبیات درباره وضعیت ادبیات افغانستان در دو دهه هفتاد و هشتاد خورشیدی سخن گفت. افزون بر آن، حکیم علی پور به نقد و بررسی «کارته هیچ» سروده مرتضا برلاس پرداخت. علی موسوی، داستان نویس و نویسنده «کابل جای آدم نیست» در سخنانی کوتاه از وضعیت ادبیات داستانی کشور گفت. نذیراحمد بهراد و برلاس در کنار دیگر شاعران از کابل و هرات گفتند و شعر خواندند. در پایان این برنامه نیز جایزه های مسابقه «اوسانه سی سانه» که در بلخ برگزار شده بود، به داستان نویسان مهاجر افغانستانی مانند زهرا نوری و فاطمه موسوی هدیه شد.
اکنون متن کامل سخنرانی محمدحسین فیاض به شرح زیر در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد:
به جاست به عنوان مقدمة بحث باید بررسی تاریخ ادبیات افغانستان را از چند دهه قبل آغاز نمود، اما از آن جا که درخشش و پویایی ادبیات ما در این دو دهة اخیر بیشتر به چشم میآید، ترجیح میدهم که سخنانم را پیرامون بررسی ادبیات افغانستان در دو دهة هفتاد و هشتاد متمرکز نمایم.
دوستان مستحضرند که با اشغال افغانستان توسط شوروی، «شعر مقاومت افغانستان» شروع شد و از نیمة دوم دهة شصت، رو به رشد نهاد و اوج جوشش آن در پایان دهة شصت و اوایل دهة هفتاد بود. دوستان شاعر ما در مشهد، دو مجموعه شعر را به نام «شعر مقاومت» (دفتر اول و دفتر دوم) نشر نموده، در مقالات و نوشتهها بر نهادینه کردن این ایده تلاش ورزیدند که شعرمقاومت، شعر فراگیری است که اختصاص به دوران جنگ نداشته و هر نوع شعر سیاسی و اجتماعی را دربر میگیرد. با این تعریف، شاعران زیادی که در آن سالها شعر میگفتند، در قطار شاعران مقاومتسرا جای میگرفتند.
اما حقیقت امر این است که شعر مقاومت، آن چنان که دوستان ما میگفتند جامع و فراگیر نبود، زیرا آن چنان که از شعرهای آن سالها پیداست، شعر مقاومت، عمر طولانی نکرد و تنها به زمان جنگ اختصاص داشت که دارای ویژگی های زیر است:
- حماسه سرایی
- بزرگنمایی فاجعه
- تجلیل از جهاد و شهادت
- تشویق به مقاومت
- تشویق به وحدت و هشدار از اختلاف
این، در حالی بود که شعرهای «محمدکاظم کاظمی» بیشتر این خصوصیات را داشتند و کم و بیش، شعرهای دیگر شاعران در این حال و هوا نفس میکشیدند. مثلاَ مثنوی های «اُحد 1 و2» ، «روایت» و برخی از غزلهای کاظمی، مثنوی سوگنامة بلخ 1» مظفری و … دقیقاً از لحاظ موضوع بر محورهای یاد شده میچرخیدند. اما بیشتری از شعرهای آن سالها که نادرست، شعر مقاومت نامیده شدند، شعری بودند که از لحاظ موضوعی، آن را باید «شعر عدالتخواهی» نامید؛ زیرا شعر عدالتخواهی با این که برخی از خصوصیتهای شعرمقاومت را دارد، بارزترین خصوصیتاش این است که افزون بر پشتوانة قرانی، پشتوانة حقوق بشری و انسانی داشته و خارج از محدودة زمان و مکان است.
این خصوصیات طی این سالها در موضوعات زیر قد برافرازی کرد:
- حق طلبی و مبارزه با تبعیض
غزل ابوطالب مظفری که در سال 1371 سروده شد، نماد برجستة این موضوع میباشد:
دیروز اگر به دشت بلا لاله کاشتیم
امروز چشم مرحمتی نیز داشتیم
این جاده را به پای سلامت نرفته ایم
هرگام، یک عزیز به جا می گذاشتیم
فرهاد وار بر تن این تخته سنگ ها
از خون به یادگار خطی می نگاشتیم
آن سر نبود لایق این سر شکستگی
از نعل کوب معرکه گردن فراشتیم
آری! درخت و پنجره و عشق حق ماست
ما انتظار مزد کلانی نداشتیم
شب را به پای هروله طی کرده بی قرار
اینک دو دیده منتظر صبح و چاشتیم
هان ای غرورگم شده!دستم به دامنت
از ما ربود جور خزان هر چه داشتیم.
- عزت طلبی
گر بگیرد امشب از دستم تبرزین مرا
جشن میگیرند فردا روز تدفین مرا …. (مظفری)
یا
شهر زخود تهی مکن فاطمه، خوار میشود
جمجمة غرور ما، کلّهمنار میشود (قدسی)
- ایستادگی در برابر تحجّر
شب است داد بزن بانو! سکوت سرد سترون چیست؟
«صدا، صداست که میماند» دلیل حنجره بستن چیست! (شریف شعیدی)
- تکیه بر افتخارات گذشته
- احیای هویت
- بازگویی رنج تاریخی
- و…
بعد از شهادت استاد مزاری (1373ه.ش) موج جدیدی از شعر عدالتخواهی پا به میدان نهاد و حجم وسیعی از شعر معاصر افغانستان را به خود اختصاص داد که این روند هنوز هم ادامه دارد.
در همین راستا به این نکته نیز باید اشاره نمود که پس از به قدرت رسیدن طالبان، شعر عدالتخواهی به سمت مبارزه با تحجّرِ طالبان و دادخواهی از قربانیان دهشتافکنی این گروه، نیز پیش رفت که در این میدان، «محمدشریف سعیدی» پیشتاز بود.
در اوایل دهة هشتاد که نظام جدید، روی کار آمد، شاعران متولد در جنگ پا به عرصة ادبیات گذاشته، به سمت عاشقانهسرایی رفتند. آنان با بازتاب دادن تجارب شخصی شان هنجارها را شکسته، در پرتو آزادی رسانهها و آزادی پس از خفقان طالبانی، موج جدیدی از «عاشقانهسرای» را در افغانستان به و جود آوردند. اما این موج دیری نپایید که به دلیل محدودیت مضمون، کمرنگ شده، کمکم جایش را به «شعر ضد جنگ» داد. شعر ضد جنگ از یکسو متأثر از جوّ تبلغیات رسانهای ضد مجاهدین بود و از سوی دیگر به دلیل شکلگیری روند جدیدی از انتحار و انفجار از سوی طالبان. در همین راستا «محمود جعفری» شاعر و نویسندة مقیم کابل، کتاب «بیا تفنگ را فراموش کنیم» را گردآوری کرد. گرچند، نفس این اقدام، نیکوست و نفس جنگ، همیشه ویرانگر بوده است، اما در افغانستان، طرح این ایده برای مبارزه با طالبان و نکوهش کشتارهای آنان نبود، بلکه طرح این ایده، کنار زدن مجاهدین از صحنة سیاسی به عنوان «جنگ سالار» بود. این ایده تا حدودی موفق بود تا آن جا که برخی از شاعران، سخنانی که روزی در وصف جنگ شعر گفته بودند، در آن روزها بر ضد جنگ شعر گفتند.
این فراز و فرودها در حالی بود که شاعران مقاومت، عزلتنشینی را انتخاب کردند و شاعران جریان عدالتخواهی به سمت احیای هویت تاریخی و مبارزه با بیعدالتی و تبعیض حاکم در کشور رفتند. نا گفته پیداست که «قنبرعلی تابش» در این عرصه، سرامد بود و کتاب «دل خونین انار» او به خوبی حکایتگر این موضوع است.
البته، گروهی دیگری از شاعران، از بیمضمونی به هر دری زدند و نتوانستند آثار فاخری به وجود آورند.
جالب این که در دهة هشتاد، ادبیات داستانی، به دلیل به صحنهآمدن جوانان پُرانرژی و وفور سوژهها برای کار، از شعر، سبقت گرفت و طی این سالها دهها داستان و رُمان نوشته شد که در تاریخ ادبیات افغانستان بیسابقه بود.
هشدارها
روشن است که در شرایط فعلی، هشدارهای فراروی ادبیات افغانستان، به ویژه شعر، وجود دارد که به نکات زیر باید اشاره کرد:
- کم سرایی
- بیمضمونی تعدادی از شاعران
- بیتوجهی به ترانه سرایی
- به توجهی به آفرینش ادبیات کودک و نوجوان
- بیتوجهی به ادبیات عامهپسند
امیدوارم شاعران و نویسندگان ما، این هشدارها را جدّی بگیرند و نگذارند جریان رو به رشد ادبیات ما متوقف شود.
عکس از: جعفر واعظی