بیرار بند دل مه

علی مدد رضوانی

علی مدد رضوانی

دلم شد کنده از دنیا بیرار بند دل مه!
مره اِشتی تک و تنها بیرار بند دل مه !

نمنده طاقتِ دوری، خدایا یک کَمَک صبری
دلم شد خانه غمها بیرار بند دل مه!

اسیری موره زینب باتمام بچه های تو
ده شام وکوفه، واویلا! بیرار بند دل مه!

سرِ پرخون توره وقتی که ده بالِی نی دیدوم
نفامیدوم کجایوم ما بیرار بند دل مه!

رقیّه ده خرابه خاو دیدار توره دیده
نصیب شی شاو بی فردا، بیرار بند دل مه!

ده شام تلخ عاشورا، چره گفتی نکو وُیی
دَمی خوارِ غم پیدا، بیرار بند دل مه!

موشه قد سیلِ خون توخنه ظالم خراب آخر
تمام اشقیا رسوا بیرار بند دل مه!

تهران – نهم محرم 1433

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن