درد

حکیم ابراهیمی (تهران ـ 1367)

hakim ibrahimi

آی درد، تو را چه گونه بکشم

آه، فریاد یا آرام و بی‌صدا؟

سبز، سرخ، سیاه به رنگ خانه‌های سوخته‌ی «بِهسود»

خون برادرانم یا کِشتزارهای خشخاش

تو را در صفحه صفحه‌ی تاریخ از تیغ «عبدالرحمان» بر رگ‌هایم

تا یادگار «قهرمان ملی» بر دیوار ویرانه‌های «افشار»

تو را «پرچم سفید»

«تل سیاه»

«سنگ سفید»

در تمام اردوگاه‌های جهان، نان می‌کشم

nan

دور میدان‌ها، سر ساختمان از تمام چاه‌ها

تو را در دفترِ شاعری که معشوقه‌اش در شعرهایش گم می‌شوم

از پشت بوته واژه‌هایش، بخار می‌شود آسمان تهران

می‌روم در چشم خواهرانم در حرم‌سرای «سلطان سلیمان»

نه، … در روسپی‌خانه‌های «آتاترک»

انتظار می‌کشم

آبی و بی‌کران در قایق چوبین

به سوی خوش‌بختی.

آی درد، تو را چه گونه در اتاق تاریک

آه، فریاد، نه آرام و بی‌صدا نفس می‌کشم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
بستن